پردیسپردیس، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

جان جانان

چه کرده ای تو با دلم که ناز تو نیاز ماست

به خونه کوچک پردیس من خوش امدید

پند مادرانه

تصمیم بگیر با دل خوشی های ساده معامله پیچیده ی زندگی را دور بزنی، در خنده اسراف کن،به غم پشت با بزن، با باران هم آواز شو و بگذار خورشید تنت را لمس کند، به دورهمی دوستانت نه نگو و برای بودن در شادی ها نه نیاور؛ گذشته را به دفتر خاطراتت بچسبان و از دلخوشی های بند انگشتی ساده نگذر. مورچه ها را با هم به جدال بیانداز و برای گربه ی همسایه غذا بگذار. از درخت توت بالا برو و برای بازی ابرها دست تکان بده با سایه ات شکلک بازی کن ودر سرزمین تنهایی آواره نباش؛ خودت را دوست بدار و مثل صبح بعد از باران خنک باش و دلپذیر..... #ناهید آقاطبا دختر قشنگم،پردیسم زیبا روم،خوش خنده و خوش اخلاقم،۳۰ ماهگیت مبارک عزیز دل مامان مونا ...
21 خرداد 1400

عیدت مبارک دختر قشنگم

حال نیکو،فال نیکو،سهم هر روز شما شادو پیروز و مبارک باد نوروز شما هر دم و هر روزتان سرشارِ احوالات ناب لحظه هاتون شادِ شادو دلخوشیتان بی حساب!! سال نو مبارک،هم برای تو دختر قشنگم هم نی نی وبلاگیای گل و مهربون ان شاءالله که سال ۱۴۰۰ بهترینا قسمتمون بشه،الهی که سالم و شاد باشیم هممون،الهی هر چی ناراحتی و مریضیه تموم بشه دختر خوبم دلیل اینکه برای تبریک سابنو دیر اومدم به وبلاگت اینه که مامانی روزای آخر سال چشمشو عمل کرد و از شر عینک برای همیشه تمام شد و خواستم یه کم رعایت کنم و دور گوشی و لپ تاپ نیام تا چشمام خوبِ خوب بشه،حالا بعد از چند روز گفتم بیام و برات چندتا عکس بزارم قشنگِ شیطونم من همچنان تو رو پوشک میکنم ،میدونم خیلی دیر ش...
10 فروردين 1400

دخترم

خدا دختر را آفرید تا دختری کند.... اشک را مهم ترین سرمایه ی زندگیش قرار داد تا موقع شکستن بهترین همدمش باشد. برایش احساس قرار داد تا از کودکی حتی نسبت به جسم جانی چون عروسک احساس خرج کند. به او دوست داشتن را یاد داد تا دوست بدارد هر انچه که لایق دوست داشتن است. برایش عشق قرار داد تا عاشقی کند. علایقش را منحصر به فرد قرار داد تا با علایقش دنیایی بسازد خارج از دنیای واقعی و تا می تواند در دنیای خود ساخته اش شاد باشد. خدا دختر را آفرید تا خدا باشد برلی کسی که از جنس آدم است. ...
10 فروردين 1400

26 ماهگی زیبا روی من

در بازی زندگی یاد میگیری،اعتماد به حرف های قشنگ بدون پشتوانه،مثل آویختن به طنابی پوسیده است..... یاد میگیری نزدیکترین ها گاهی می توانند دورترین ها باشند.... یاد میگیری؛آنقدر لز خودت برای روز مبادا پس انداز داشته باشی.... تا بتوانی،یک روزی تمام خودت را بغل کنی و بروی... و در جایی که شنیده و فهمیده نشوی ،نمانی... یاد میگیری؛  دیوار خوب است و سایه ی درخت مطلوب است... اما هیچ تکیه گاهی ابدی نیست. دختر قشنگم،۲۶ ماه از دیدن روی ماهت لذت بردم،با تمام وجود برای آرامشت،برای سلامتیت،برای سرزندگیت دعا میکنم پردیسم با زلف پریشان با موی صاف😅 ب...
7 بهمن 1399

باران زیبای پاییزی

خوشحالم و قدردان؛ برای تمام اتفاقات و آدم های خوب زندگی ام،براز همین نفس آرامی که میکشم،برای نور،برای برگ،برای آفتاب.... خوشحالم که فرصت زیستن،تکاپو و آموختن دارم؛زیستن برای آرامش،تکاپو برای بهتر شدن و آموختن مسیرها و چیزهای تازه.... خوشحالم که هستم،کفس میکشم،خورشید را میبینم و احساسات سبز برگ را در آغوش میگیرم. تو خوشبخت ترینی؛وقتی که دقت و جسارت حضور داشته باشی ، که با حرکت آرام ابرها،به وجد بیایی و مشتاق باشی برای تماشای عبور شاپرک ها و درخشش شب تاب ها ،برای فرار از انهدام سایه ها...و نوازش دستان افسونگر آفتاب... بودن در این گذار غنیمت است،حضور،لذت بخش....و جهان با تمام جزئیات زیبا... ...
16 آذر 1399

تولد تولد تولدت مبارک

تلفیق زیباییست، موج موهایت در بادو رقص دست هایت، چین دامن و رقص پاهایت تو نوید پاییزی برای منِ پاییز پرست آمدنت مبارک قاصدک روزهای سرد 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁 زیبای پاییزیِ من !قشنگم،خوش اخلاقم،شیطونکم،صورتیِ خونه ی ما،تو دوساله شدی عزیز دلم،تولدت پرتکرار باشه،الهی که صد ساله شی،غم نبینی و پیر بشی،تو شادیا گم بشی شب تولدت خودم برات کیک درست کردم،مثل خودت صورتی و خوشمزه بود،بابایی برات اسپیکر بزررررگ گذاشت با کلی آهنگای شاد ،و جشن کوچک ۴ نفره گرفتیم با داداش پرهام که عششششق جشن تولدِ کلی به همگیمون خوش گذشت تا آخر شب که دیگه عمه مریم اومد و کلی برات رقصید ... البته اینم بگم نمیدونم چرا شب تولدت اصلا مثل همیشه خوش اخلاق ن...
16 آذر 1399

۴روز تا دو سالگیت

"مبادا خودت را از یاد ببری" روزهایی را هم برای خودت زندگی کن؛ برای خودت شاخه گل بخر، به دیدن خودت برو، عطر دلخواهت را بزن،موسیقی مورد علاقه ات را گوش بده، یک هدیه،یک فنجان قهوه، و یا یک لبخند خودت را مهمان کن ، به گلدان طاقچه اتاقت آبی بده، بزن به خیابان، به آدم ها بی منت لبخندی بزن، بر سر کودکی دست نوازشی بکش، سرت را رو به آسمان بگیر و آرام زمزمه کن  خدا جان....."دوستت دارم". روی جدول کنار خیابان راه برو، دست نابینایی را بگیر و همراهیش کن، برگرد به خانه و دوشی بگیر، برای خودت چای دم کن، در آیینه نگاه کن و چشمکی بزن و بگو ...سلام رفیق،حال تنهایی ات چطور است؟ ...
4 آذر 1399

دوهفته تا تولد زیبات

روزی به دخترم خواهم گفت: اگر خواستی ازدواج کنی،با مردی ازدواج کن که آنقدر به با تو بودن ایمان داشته باشد که به تو احساس رفیق بودن بدهد و نه تنها احساس زن بودن. طوری که تمام دنیا به رفاقت و رابطه تان حسودیشان شود. آنوقت شاید زمان مناسبی رسیده که تن به ازدواج بدهی. وگرنه هیچ گاه به ذهن زیبایت خطور نکند که آرامش را در میان دست هایی خواهی یافت که تو را فقط زن می داند و زن. دختر قشنگم،خوش رو و خوش برخورد و خوش ذوق و خنده روم،الان ۴ روز که از شیر گرفتمت،یه کم بی حالی،یه کم بهانه گیر و فقط موقع خواب یه کم بداخلاقی،خیییلی سخت بود برام ،گرفتنت از شیشه،اما چه کنم که مجبورم،هر چی دیرتر بشه وابستگیت بیشتر میشه و گرفتنش ازت سخت تر .... ...
26 آبان 1399
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جان جانان می باشد