پردیسپردیس، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

جان جانان

چه کرده ای تو با دلم که ناز تو نیاز ماست

پند مادرانه

1400/3/21 9:12
نویسنده : Maman mona
146 بازدید
اشتراک گذاری

تصمیم بگیر با دل خوشی های ساده معامله پیچیده ی زندگی را دور بزنی،

در خنده اسراف کن،به غم پشت با بزن،

با باران هم آواز شو و بگذار خورشید تنت را لمس کند،

به دورهمی دوستانت نه نگو و برای بودن در شادی ها نه نیاور؛

گذشته را به دفتر خاطراتت بچسبان و از دلخوشی های بند انگشتی ساده نگذر.

مورچه ها را با هم به جدال بیانداز و برای گربه ی همسایه غذا بگذار.

از درخت توت بالا برو و برای بازی ابرها دست تکان بده

با سایه ات شکلک بازی کن ودر سرزمین تنهایی آواره نباش؛

خودت را دوست بدار و مثل صبح بعد از باران خنک باش و دلپذیر.....

#ناهید آقاطبا

دختر قشنگم،پردیسم زیبا روم،خوش خنده و خوش اخلاقم،۳۰ ماهگیت مبارک عزیز دل مامان مونا

عاااااشقتم صورتیِ خونه م

۳۰ ماهه ی قشنگ خودم ،میدونی ما همچنان تو رو پوشک میبندیم،خودت باز میکنی،خودت دستشویی میری،خودتم خودتو میشوری،و خودتم پوشک برمیداری از تو کمد میای میگی ببند،آخه این انصافه دختر من؟!🤔خیلی باحالی،تو که این همه بلدی،خوب بگو وقتی دسشویی داری تا ببرمت😅

البته ناگفته نماند منم هیچ تلاشی نکردم هنوز ،هیچ کمکی نکردم برات

دخترم ساعت خوابت خیلی بده،چه اول صبح بیدار شی چه ساعت ۱۲ تا شب ساعت ۱ بیداری،نه از تاریکی میترسی،که اتاقو تاریک کنیم،نه از تنهایی،وقتی همه خوابیم،برای خودت میچرخی....

حرف زدنت نسبت به یکی دو ماه قبل خیلی تغییر کرده،لغات بیشتری رو بلدی،و توی گفتنشون یه کم سختته که صافِ صاف نمیتونی بگی

اگه کسی دست زد بهت،تا تلافی نکنی دست بردار نیستی...

شبا همش "میگی گوتی بده" یعنی گوشی بده،با اینکه من اصلا بازی روی گوشیم نیست،ولی ادای داداشتو در میاری که مثلا دارم با گوشی بازی میکنم

یه روز همراه داداشی رفتیم کلاس تکواندو و اونجا کلی با بچه ها ورزش کردی،حرکات اونا رو تکرار کردی،مربی داداشی بهم گفت سانس بعد کلاس ژیمناستیک ویژه ی بچه های مثل تو هست یه جلسه بردمت ماشالله بخت،خیلی علاقه داشتی و همه ی کارای مربی رو تکرار میکردی با اینکه از همه کوچکتر بودی،خیلی با نمک ورزش میکردی،منم فقط برات غش و ضعف میکردم

اما بعدش مربی گفت که دیگه نبرمت و چون سنت خیلی کمه برای صفحات رشدت مشکل پیش میاد

چاره نداریم صبر میکنیم یک سال دیگه،حتما میبرمت

تو خود شیرینه بابایی هستی،فقط میگی بابا مال منه،کسی کنارش نشینه،اگر بابا هر چیزی خواست و ما آوردیم ،خودتو و ما رو همه رو میکشی،که برید بزارید سر جاش من باید برا بابام بیارم،دختری دیگه

تو عشق مایی،پنبه خانم

یه عکس بی کیفیت عاشقانه از خودت و داداشی توی مغازه بابایی

بازم بی کیفیت،کنار دریا

از هدبندت،میخواستم بفرستم واسه کسی بهش سفارش داده بودم

پسندها (2)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جان جانان می باشد